اسفند 90 - ولایت مداری
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میتوان از راههای گوناگونی افکار گروههای مختلف را رد یا تایید کرد. بهترین مبنا برای نقد یا تایید گروهی با تفکرات متفاوت، این است که بتوانیم با بررسی مواضع آنها، به سیستم فکری و نهایتا منطق آنها در فکرکردن برسیم. اینکه به سیستم نرم افزاری ذهن آنها برسیم که داده هایی که وارد میشوند، چگونهپردازش خواهند یافت و به چه چیزی مبدل خواهند گشت.
برنامه هسته ای ایران و منطق آمریکایی

 برنامه هسته ای ایران به نماد حقانیت ایران در دنیا تبدیل شده است. در سراسر دنیا آزادیخواهان مواضع غرب را در اینباره مواضعی زورگویانه می دانند که یادآور دوران سیاه استعمار است. با توجه به اتفاقات رخ داده در سی سال اخیر، اکنون تقریبا تمام مردم دنیا میدانند که مشکل آمریکا با ایران، یک مشکل ریشه دار است و ربطی به حوادث مختلف و گوناگون ندارد، اینکه آمریکا همیشه میخواهد دست آویزی برای فشار علیه ایران داشته باشد. اما سیاستمداران آمریکایی هم یک مشت عقب افتاده نیستند که دست روی دست بگذارند، اتفاقا آنها سعی می کنند که با استفاده از تمام امکانات خود، فضایی ایجاد کنند تا مردم دنیا را با ترفندهای مختلف "قانع" کنند... .
 اما آنها چگونه سعی در "اقناع" افکار عمومی دنیا میکنند؟! آنها برای اینکار از نظریه خطر محتمل استفاده میکنند. آنها با توجه به وضع موجود، تاکید میکنند که هنوز اتفاقی نیفتاده، اما با احتمال مسلح شدن ایران به سلاح هسته ای در آینده ای نزدیک، و با تاکید به خطر بسیار زیاد این مساله- هر چند که این احتمال ناچیز و یا حتی فقط یک امکان باشد- بر ضرورت دفع خطر محتمل ایران تاکید میکنند. (میتوانید کلید واژه های possibility of Iran acquiring nuclear weapons را در اینترنت سرچ کنید) این منطق آمریکایی ها برای اقناع افکار عمومی نسبت به برنامه های هسته ای ایران است. در واقع آنها با رها کردن وضع موجود و هشدارهای پیاپی نسبت به آینده، سعی میکنند که خطری که احتمال رخ دادن آن ممکن است بسیار کم باشد را بسیار بزرگ معرفی کنند، تا جاییکه مردم تنها بر اساس یک احتمال، به مخالفت با ایران هسته ای بپردازند. در تمام گزارشهای آژانس بین المللی انرژی هسته ای نیز بر عدم انحراف برنامه های ایران در حال حاضر تاکید میشود، اما تحت تاثیر منطق آمریکایی بیان میشود که شاید در آینده و اگر چنین و چنان شود، ممکن است ایران به سمت دستیابی به سلاح های هسته ای حرکت کند! لازمه باور پذیر کردن این خطر احتمالی هم بزرگنمایی بسیار زیاد از این خطر و از طرف دیگر، تاکید بر دشمنی ایران با مردم جهان است، و این همان خطی است که در تمام رسانه های غربی و برنامه های آنها بر آنها تاکید میشود. آمریکایی سعی می کنند با بزرگنمایی از خطر ایران، خطر ایران و دشمنی با مردم جهان را به یک تصویر ذهنی ثابت تبدیل کنند. اینجا یک سوال به وجود می آید: چه کسانی با کدام تفکرات و سیستم نرم افزار ذهنی این القائات و تبلیغات را باور می کنند؟!
شریعتمداری و تئوری احتمالات!
 این بخش اول مقاله شریعتمداری پس از انتصاب مشایی به معاون اولی است که سیستم فکری او را بطور کامل مشخص میکند:
«شاید این برداشت «بدبینانه» باشد که حضور آقای رحیم مشایی را در کنار رئیس جمهور محترم، بخشی از یک پروژه بیرونی تلقی کنیم ولی متأسفانه برخی از شواهد و قرائن موجود این احتمال را قوت می بخشند و نشان می دهند رحیم مشایی در کنار آقای دکتراحمدی نژاد همان نقشی را برعهده دارد که افراطیون مدعی اصلاحات و سردمداران آنها به گونه ای دیگر برعهده داشته و دارند، به بیان دیگر می توان حدس زد رحیم مشایی نیز یکی از مهره های کودتای مخملی است که فقط محل مأموریت او با سایر توطئه گران اخیر متفاوت است و نه «هویت» او!
به یقین جناب دکتراحمدی نژاد به خاطر روابط صمیمانه ای که با رحیم مشایی دارد از این برداشت تعجب کرده و ابرو درهم می کشد. اما واقعیت های موجود اجازه نمی دهند این احتمال نادیده گرفته شود، زیرا ملاک و معیار برای حساس بودن نسبت به یک احتمال و ضرورت پی گیری آن، «درصد احتمال» نیست بلکه میزان اهمیتی است که «موضوع مورد احتمال» دارد. به عنوان مثال با وجود احتمال 90درصدی درباره گرانتر بودن قیمت رب گوجه فرنگی در فلان فروشگاه بعید نیست که افرادی برای خرید به همان فروشگاه مراجعه کنند، زیرا «مورد احتمال» یعنی یک قوطی رب گوجه فرنگی آنقدر اهمیت ندارد که احتمال 90 درصدی درباره گرانتر بودن قیمت آن، مانع از خرید باشد. اما اگر فقط یک درصد احتمال داده شود که فلان بطری آب، آلوده به سم مهلک است به یقین هیچکس قبل از بررسی و اطمینان کامل از آن نمی نوشد. چرا که در این حالت هرچند درصد احتمال ناچیز است ولی مورد و موضوع آن به زندگی و مرگ بستگی دارد«...
 این مقاله هتاکانه آش را آنقدر شور کرد که امام خامنه ای همان روز انتشار این مقاله، طی سخنانی از مشایی در جمع قاریان حمایت کردند(نباید به خاطر یک مساله یک فرد را از تمام صلاحیت ها نفی کرد) و تفکرات و سیستم فکری شریعتمداری ها را به شدت نقد کردند تا شریعتمداری در روز بعد، در مقاله "هر چه آن خسرو کند شیرین بود" به تندوری های خود اعتراف کند، البته جالب اینست که دقیقا مانند ولایتمداری هاشمی که به خطبه های نماز جمعه خود با وجود خطبه های امام خامنه ای معتقد است، شریعتمداری هم همچنان تاکید میکند که به سخنان خود معتقد است و البته طی چند سال بعد ثابت کرد که همچنان به نظرات این مقاله خود اعتقاد قلبی دارد!
 با مقایسه منطق مقاله شریعتمداری و مواضع آمریکایی ها، دقیقا به اشتراکات فکری هر دو طیف میرسید، هر چند که مواضع سیاسی بسیار مختلفی دارند. بهتر بگویم که هر دو یک سیستم فکری دارند که فقط داده های ورودی به آنها با و پیش فرض های حاکم بر نرم افزارذهنی آنها با هم متفاوت است، وگرنه شریعتمداری همانگونه که مشاهده کردید همان منطق را دارد. البته باید به آمریکایی ها در برابر شریعتمداری درود فرستاد! آمریکایی ها چنین منطقی را برای دشمنان خارجی قسم خورده خود بکار میبرند و باید هم بکار ببرند، اما آقای شریعتمداری در مورد برادران دینی خودش که بر اساس اسلام نسبت به آنها خوشبینی توصیه شده این منطق را بکار میبرد! صد رحمت به آمریکایی ها!
آیت الله مصباح و نفوذ این تفکرات بر مواضع ایشان
«اگر قضیه به همین شکل پیش برود و قدرت و ریاست هم دست چنین فردی بیفتد، بودجه مملکت هم در اختیارش قرار بگیرد و به احتمال 99% کمک‌های خارجی هم به آن ضمیمه شود، ببینید چه بساطی در کشور راه می‌افتد و چگونه در میان جوانان جا می‌افتد که کسی در مملکت سر کار است، بالاتر از ولی‌فقیه است و اصلاً خودش با امام زمان(عج) ارتباط دارد. البته این احتمال، یک در میلیون است، ولی وقتی محتمل قوی است، باید به احتمال ضعیف هم بها داد که یک روز صبح بلند نشویم و ببینیم که سید علی‌محمد باب دیگری به دست خود ما و به بهای خون شهدای ما سر کار آمده است«!
«حالا اگر یک کسی ریاست داشته باشد، پول هم در اختیارش باشد و سوابقی را هم که ایشان دارد، داشته باشد، هیچ بعید نیست که روزی بیاید و بگوید من هرچه دارم از این آدم دارم و همه خدمات من به حساب اوست که از پشت پرده، مملکت را اداره می‌کرد و با امام زمان(عج) هم ارتباط داشت! این همه خون‌های شهدا، صدها هزار شهید، این همه مقاومت در برابر دشمنان اسلام، آخرش میوه‌اش این شود که سید علی‌محمد باب جدیدی در کشور پیدا شود! البته عرض کردم فرض کنید این احتمال یک در میلیون باشد، اما محتمل آن سنگین است.»
چگونه آیت الله مصباح به راحتی بر اساس احتمال و آنچه هنوز رخ نداده به افراد حقیقی(پاراگراف اول به رئیس دفتر رئیس جمهور و پاراگراف دوم شخص دکتر احمدی نژاد!) اتهام های حقوقی وارد میکنند؟! اصلا اتهامات حقوقی را فرموش کنید! چگونه یک نفر(هر انسانی) بر اساس احتمال ضعیف، درباره دیگران اظهار نظر میکند؟! بدتر از آن در اسلام چگونه میتوان بر اساس احتمال(چه ضعیف و چه قوی) درباره کسی به قضاوت نشست؟! اتفاقا در اسلام اصل بر برائت است، یعنی تا هنگامی که چیزی بطور کامل ثابت نشده مطلقا هیچ کسی گناهکار نیست. حتی در قضاوتهای امام علی(ع) هنگامی که در امری به تعداد کافی شاهد وجود نداشت، امام رای به بیگناهی میداد و میفرمودند برای قضاوت این شواهد کافی نیست، هر چند طرف گناهکار باشد. در عدالت اسلامی امام علی(ع) که خلیفه مسلمین است، با یهودی نزد قاضی برابرند و قاضی به دلیل نداشتن شاهد و با وجود ادعای معصوم، زره را به یهودی میدهد اما متاسفانه امروز برخی بزرگان معتقدند بر اساس احتمال و احساسات شخصی آنها میتوان به کسانی نسبت هایی مانند باب جدید، فراماسونر، سحر و... وارد کرد!
 جای تاسف است که اشخاص بزرگی مانند آیت الله مصباح، با منطقی با هم کیشان خود برخورد کنند که غربیها با همان منطق، حقانیت ما را مورد خدشه قرار میدهند. ایشان با منطق احتمال ضعیف سخنانی می گویند و خیلی ها هم در تایید سخنان ایشان، گریبان پاره می کنند! حالا رسیدیم به جواب سوال اول: چه کسانی این منطق را باور و تایید میکنند؟! پاسخ را می توانید در اردوگاه های سیاسی و عقیدتی و حتی خوانندگان و مبلغان آنها در سیاست ببینید! افرادی با همان سیستم های فکری!
تذکر مجدد: بزرگترین مشکلی که در مواجهه با طرفداران آیت الله مصباح روبرو هستیم، عدم توجه به اصل مواضع ایشان است. تمام منطق این طیف عبارت است از تعاریفی که امام خامنه ای و یا امام خمینی از ایشان کرده اند و نه اصل سخنان آیت الله مصباح. متاسفانه این دقیقا همان منطق ضعیفی است که طرفداران هاشمی برای اثبات حقانیت هاشمی از آن استفاده می کنند. این منطق که در واقع از رهبری هزینه می کنند تا همه مواضع افراد را توجیه کنند به شدت از سوی طرفداران آیت الله مصباح و هاشمی رواج دارد. همین بهانه خوبی شده تا هر گاه سخن از نقد مواضع آیت الله مصباح گفته میشود با سیل جمله رهبری در مورد ایشان فرموده اند که جانشین شهید مطهری هستند روبرو شویم. این در حالی است که امام خامنه ای تعاریف ویژه ای از رئیس جمهور هم داشته اند که این طیف مطلقا آنها را بر نمی تابند! پس از خوانندگان گرامی میخواهم که لطفا این یادداشت را بر طبق اصل مواضع ایشان در نظر بگیرند و از بیان منطق طرفداران هاشمی بپرهیزند!
الف.ش


 *کلیه ی مطالب این وبلاگ کپی و نقل قول است 


نوشته شده در  یکشنبه 90/12/21ساعت  9:55 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

تخریب با نقاب نقد: "حضرت آقای مصباح انحراف اصلی را همان خط هاشمی می دانند نه انحرافی که ساختگی است برای دولت! که این خود نشان می دهد استاد قائل به یک جریان خاص و منحرف در دولت نیستند... البته من و دوستانم نیز قائل به بحثی انحرافی در دولت نیستیم اما در هر صورت کسانی هستند که به فرموده حضرت آقا شاید سلیقه ها و حتی عقایدشان با ما نخورد اما تا زمانی که در چارچوب نظام و گوش به فرما ن ولایت باشند قابل احترامند..."
ابطحی: نتوانستم خوشحالی خود را از متن آخر"تخریب با نقاب نقد!" پنهان کنم. این واقعا یک لحظه پیروزی است که جای تبریک دارد. اینکه سر انجام کار بجایی برسد که حریف همه سابقه و هستی خود را انکار کند! لحظه ای مانند لحظه رای دادن خاتمی! که بعدش هم بگوید ما جزو نظام هستیم و کی گفتیم تحریم می کنیم؟ کی گفتیم در انتخابات تقلب می شود؟ ...
 سرانجام مظلومیت کسانی که منحرف نامیده شدند کار را به جایی می رساند که حامیان جریان تکفیری از اساس منکر همه چیز شوند و بگویند "من و دوستانم نیز قائل به بحثی انحرافی در دولت نیستیم ".!
جناب تخریب با نقاب نقد! به خاطر کامنت سرور انگیزی که نوشتید به سهم خود از شما تشکر می کنم. برای اطلاعتان هم عرض می کنم که آری. اینجا یک بتخانه است و بت بزرگی به نام "حقیقت" در آن پرستیده می شود. ما خود را موظف به حمایت از مظلوم می دانیم و می دانیم که سرانجام مظلوم پیروز خواهد شد. شما هم اگر دوست دارید اسم این رویکرد را پرستش دولت بگذارید.
بر خلاف آنچه نوشتید اید ما ناگهان دچار فراموشی نشده ایم و مواضع علامه مصباح و شاگردانشان و پیروانشان و سایتهایشان را به هیچ عنوان فراموش نکرده ایم. همانطور که کارهای خاتمی را فراموش نکرده ایم.
مردانه بیایید و از گناهان خود توبه کنید. به مردم بگویید که هر آنچه بر ضد احمدی نژاد و مشایی گفتید مشتی دروغ بوده است. .. گر چه آیا آبرویی که از مومنین بردید باز خواهد گشت؟ نمی دانم. اما قدری بار خود را برای روز حشر سبکتر نمایید که
بئس الزاد إلى المعاد... العدوان على العباد


 *کلیه ی مطالب این وبلاگ کپی  نقل قول است 


نوشته شده در  یکشنبه 90/12/21ساعت  9:45 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حمایت مقام معظم رهبری از احمدی نژاد
سخنان امام خامنه ای در مورد فردوسی
آقای جوانفکر شایعات را رد میکنند
سانسور شدید سخنان امام خامنه ای توسط اقتدارگرایان
تاوان بازی با دم شیر
دکتر سکوتت را فریاد کن
[عناوین آرشیوشده]